هدیه تهرانی هدیهش را پس گرفت ؛ دریغا ...
تاریخ انتشار: ۴ تیر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۳۲۵۲۳۵
عصر ایران ؛ کاوه معینفر - خبری منتشر شد که هدیه تهرانی بازیگر سینمای ایران، صفحه شخصیاش را در شبکه اجتماعی اینستاگرام بست.
یکی از فعالان خیریه که با هدیه تهرانی همکاری میکرد با انتشار خبر بسته شدن موقت پیج این چهره نوشت: «خانم هدیه تهرانی به علت مشغله و فشردگی کارها به صورت موقت تنها صفحه رسمی خودشان را بستند .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هدیه تهرانی عمده فعالیتهایش در صفحه اینستاگرامی خود را به کارهایی عام المنفعه مانند حمایت از محیط زیست، کمک به سیل زدگان گلستان و ... اختصاص داده بود، در نمونه فعالیتهای اخیر او میتوان به مواردی اشاره کرد: مقابله با احداث پتروشیمی میانکاله، حمایت از زنان علیه آزار جنسی و درخواست پیگیری، معرفی و مجازات عاملان متروپل آبادان و ...
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیتهرانی از صفحه اینستاگرامش برای تبلیغ خود یا فیلمهایی که در آن نقش داشته هیچ استفادهای نمیکرد. به غیر از یکی دو مورد شاید واقعا اخبار اکران یا اتفاقات هیچ کدام از فیلمهایش را پوشش نداد و بیشترین کارکرد این صفحه اینستاگرامی آگاه سازی در زمینههای محیط زیستی بود.
او به جای اینکه عکس از رستورانی یا کافهای بگذارد که در آن غذا خورده یا اسموتی هندوانه، ترجیح داد مثلا درباره محیط بانان گمنام و یا یوز ایرانی مطالبی را به اشتراک بگذارد.
در این دنیای مجازی که شاهد انواع و اقسام حرکات سلبریتیگونه هنرمندان هستیم چنین رویکردی ریشه در یک دغدغه مهم سبک زندگی این هنرمند دارد. اساسا تعهد اجتماعی مهمترین تعهد انسان در زندگی جمعی است. اینکه به سادگی از کنار برخی اتفاقات عبور نکنی و نخواهی با جمله «به من چه؟» مسئولیت و جایگاه خودت را فراموش کنی.
در جهان هم هنرمندانی چون هدیه تهرانی وجود دارند، مانند همان کاری که لئوناردو دیکاپریو در صفحه اینستاگرامش انجام میدهد. آیا دیکاپریو به مهمانی نمیرود؟ به جاهای مختلف دنیا سفر نمی کند؟ سر صحنه فیلم هایش با کارگردان، هنرپیشه های معروف هالیوود و ... سلفی نمی گیرد؟ واضح است که او هم تمام این کارها را انجام می دهد ولی آنرا حریم شخصی خودش میداند و به هر دلیلی از انتشار آنها خودداری میکند.
در عوض صفحه اینستاگرامش با بیش از 54 میلیون فالوئر از سراسر جهان را به امکانی تبدیل کرده است تا تبلیغ کند که شرایط زیست بهتری برای خودمان و نسل های بعدی رقم بزنیم. یا همین طور آنجلینا جولی که در زمینههای بشردوستانه فعال است و ...
حدود 4 سال قبل در یادداشتی از صفحه هدیه تهرانی با عنوان هدیهی «هدیه تهرانی» یاد کرده بودم و در آنجا نوشتم "زبان بدن" یا "بادی لنگویج" (body language) علمی است که در آن تصریح شده است که طرز نشستن، ايستادن، نگاه کردن، دست دادن و ... بيانگر احساسات دروني ما و ارسال کننده پيام هايي است که افراد به ندرت با زبان و کلمات حاضر به بيان آن هستند.
هر ژست يا حرکت مي تواند کليد ارزشمندي براي درک عواطف شخص باشد. در هر پاسخ (کلامي) يا بيان احساس، مجموعه اي از حرکات ريز و نامحسوس وجود دارند که کنترل همه آنها از توان فرد خارج است و به شکلي غريزي و ناخودآگاه اتفاق مي افتد.
به رای بنده یک "زبان مطلب منتشره" یا واژه من در آوردی "پُست لنگویج" هم وجود دارد که از مطالبی که اشخاص در فضای مجازی منتشر میکنند میتوان دریافت که دغدغههای درونی آنها چیست و به کُنه احساسات و افکار آنها پی برد.
من نمی دانم چرا خانم تهرانی تصمیم به غیرفعال کردن صفحه اینستاگرامش گرفتهاند، اما در جهان امروز دغدغه افرادی چون هدیه تهرانی بسیار ارزشمند است. بسیار افسوس که تقریبا همزمان با سالروز تولد هدیه تهرانی جامعه از هدیه او محرم شد. هر چه هست امیدوارم به زودی فعالیت صفحه اینستاگرامی هدیه تهرانی با همان رویکرد دغدغهمند از سر گرفته شود.
پیشنهاد، این مطالب را هم ببینید:
ستاره سینما ایران درحال آماده کردن اقلام بهداشتی برای مبارزه با کرونا (فیلم)
تماشاخانه ببینید| الهام چرخنده با این ویدئو به صدر سرچ های گوگل برگشت؛ بازدید میلیونی فقط در چند روز ! ببینید| نظر مدیر هتل ژاپنی درباره زنان ایرانی: خوشگل اند اما زیاد آرایش می کنند؛ با مژه زدن می توانند پرواز کنند! فیلم های دیگرمنبع: عصر ایران
کلیدواژه: صفحه اینستاگرامش هدیه تهرانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۳۲۵۲۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آقا معلم، سالاری!
همشهری آنلاین - سیدسروش طباطباییپور: آقای میرزایی بذلهگو و مرادی بگوبخند هر زنگ تفریح که از کلاس به دفتر مدرسه میآمدند، با پاهای مبارکشان در دفتر را باز و بسته میکردند، چون در دستانشان پر از هدیه و گل و بلبل بود و آقای مهربخش سختگیر و بهرادمهر پرتکلیف، در دفتر را مثل همیشه با دستانشان باز و بسته میکردند، چون دستشان خالی و تنها در دلشان پر از گل و بلبل بود و بچهها به این راحتی آنها را نمیدیدند.
بیشتر بخوانید: هدیه پروازالبته من که کلا با بدهبستانهای روز معلم مخالفم و معتقدم عشقی که معلمها به شاگردانشان میبخشند، تنها با نگاههای عاشقانه بچهها حین درس و کشفهای گاه و بیگاهشان حین انجام تکلیف و حل تمرین جبران خواهد شد و بس!
از سبک روز معلمی پدر مهربانم نیز راضی بودم. یادم هست ما ۳ برادر پرشر و شور را، روز معلم هر سال، توی باغچه خانه بهخط میکرد و از بوته رز زرد و بلندقد حیاط، به تعداد معلمهایمان، شاخه گل قرض میگرفت و هر سال با دستههای گل رز، خندان و قدمزنان، راهی مدرسه میشدیم. یادم هست یک سال من لجباز پایم را توی یک کفش کردم و زار میزدم که من، برای خانم رجایی گل نمیبرم! چون او مرا دوست ندارد و زیاد مشق میدهد و با گوشه چشم به من نگاه نمیکند و مرا «سروش... سروش» صدا نمیزند و چه و چه و چه! و پدرجانم آن روز آنقدر برایم روضه خواند که هر چه دارد، از معلمهای سختگیردارد و اگر عاشق شعر است، چون معلم ادبیاتش مجبورش میکرد سعدی و مولوی بخواند و اگر از موتور ماشین سردر میآورد، چون معلم حرفهوفن مجبورش میکرده تا کمر توی موتور برود و چه و چه و چه! و خلاصه از روضههای پدرم گریهام بند آمد و تا امروز زیباتر از لبخند خانم رجایی، وقتی شاخه گلم را گرفت، چیزی ندیدم.
دیروز در دفتر معلمها هدیه بچههای کلاس آقای پورموسوی، خاص و منحصربهفرد بود. همان زنگ تفریح اول وقتی وارد دفتر مدرسه شد خندان بود. رفت گوشه دفتر نشست و بدون توجه به کادوهای ریز و درشت دیگر همکاران، دفتری را باز کرد و آن را با احتیاط ورق زد. کنجکاویام فوران کرد و رفتم کنارش و گفتم: «ناصرخان... چیه؟ مشکوک میزنی!» اشک روی چشمانش سرخورد. دفترچه را با لبخند به دستم داد. روی آن نوشته بود: «آقا معلم، سالاری! از طرف بچههای شما در کلاس هشتم الف»
توی هر صفحه آن دفتر هم، بچهها هر چه دل تنگشان میخواست برای پورموسوی نوشته بودند:
آقا، کارت درسته... / چند هفته قبل فهمیدم که فهمیدی وسط درس، خوابم. ممنون که به روم نیاوردی / تو مثل آل بویه، قلب ما را بیصدا تصرف کردی... / ما مغول بودیم و تو خوارزم... / بهخاطر شما، یه تاریخخوان شدم...
آن روز، پورموسوی، معلم تاریخ بچهها، در آسمانها بود و عشق میکرد که معلم است.
کد خبر 850527 برچسبها روز معلم معلمان مدرسه و مدارس